آن ظهرداغ پانزده سالگیم
درآن کوچه باریک
من تمام بدنم می لرزید؛
توحواست بود ونبود
ناگهان ؛ بوسه ای ازلبانت دزدیدم
توازخجالت سرخ شدی ومن تمام ترسم ازاین بود
که مبادا ایدزبگیریم
آنروزهاایدزبرسرزبانها بودوازدهان هم منتقل می شد
نمی دانم چه طعمی داشت لبانت که
بعدازآن همه سال که این همه بوسه دزدیدم ودزدیدند
دیگر ؛ تکرار ؛ نشد
چندروزه که بدجور دارن دکترروحانی رو توفضای مجازی اذیت میکنن
به جای این همه حرف نسنجیده بهتره حمایت کنیم نه اینکه چوب
لای چرخ کنیم مطمئن باشید دودش توچشم خودتون میره
تاکی تخریب؟؟؟؟
مثل اینکه یادتون رفته هاشمی رفسنجانی کی بود؟؟؟؟؟؟؟
انقلاب رو مدیون بزرگ مردسیاست ایران هستیم
آرامش امروزوافتخاری که به 8سال دفاع مقدس
میکنیم مدیون این مردبزرگ هستیم یادمون نرفته
وقتی کاندیدای ریاست جمهوری شد چه شورونشاطی
بین مردم راه افتاد
پس لطفاتخریبش نکنین....
یادمون نرفته وقتی ایران به کشورعقب افتاده وجهان سومی توجهان
شناخته می شد کی باگفتگوی تمدن ها واردعرصه سیاست بین الملل شد
وبه ایران وایرانی عزت واحترام بخشید
پس لطفاتخریب نکنیدنکنیدنکنید
حمایت حمایت حمایت
آدم ها فقط آدم هستند؛نه بیشترنه کمتر...
اگرکمترازچیزی که هستندنگاهشان کنی آنها راشکسته ای...
واگربیشترازآن حسابشان کنی؛آنها تورا میشکنند...
بین این آدمهای آدم؛فقط بایدعاقلانه زندگی کرد
نه عاشقانه...
باتوهستم که می دانم رفته ای واینجایی
باتوهستم که دراین سکوت من راصدامی زنی
من ...شعرنمی گویم
این تویی که پارادوکسی
مثل اولین بارکه دیدمت
نمیشناختم ومی شناختمت
هیچ نگفتی وصدایم کردی
هیچ نگفتم وشنیدی
بیداربودیم وخواب میدیدیم
می خوابیدیم وپروازمی کردیم
روزها می گذشت وزمان نمی گذشت
زمان می گذردوآنروزها نمی روند
من حواسم نبود ودوستت داشتم
توحواست بود وازدواج کردی
مگرازدواج معنی جدایی می دهد؟
باتوهستم که می دانم رفته ای واینجایی
باتوهستم که دراین سکوت من را صدامیزنی
من شعرنمی گویم ؛زندگی ام راکلمه می کنم
دست خودم نیست ؛من شعرمی شوم و
توپارادوکس ادبی
وزن می کنیم
پسته؛نان خشک؛سبزی قرمه
بادام؛نان سنگک؛زعفران
لواشک؛پفک؛گز
پولکی؛سوهان وکشک
کشک؛کشک؛کشک
تمام من را ازبارت کم میکنی
وزن اصلی توشه بی من بودنت
به دست می آید
برو
برو ومطمئن باش
اضافه بارنخواهی داشت
خوب می دانم؛خوب می دانی
می روی وتمامت اینجا می ماند
می مانم وتمامم را می بری
باسلام خدمت دوستان گرامی
روزپنجشنبه مورخ14شهریور92جشن پسته باحضوران مسولان کشوری و
هنرمندان به نام کشوردرشهرستان رفسنجان برگزارمی شود؛ازتمامی دوستان
واسه حضوردراین جشن دعوت بعمل می اید
روزهای قبل ازآنروزها
من برای تو ؛شمابودم و
تو برای من ؛تو
چه زجری کشیدیم که
شمای تو ؛ توشود و
توی من ؛عزیزم ؛
عزیزم
حالادیگرنه توهستی و
نه شماو
نه عزیزم؛
نه عزیزم؟
بگو
بگوچه صدایت کنم
بگوچه صدایت کنم که با جانم جوابم دهی ؟
مرده شورکلمات راببرندکه
بودنشان اعصاب سرویس می کندو
نبودشان ؛دهن
بودی و
تمام آدامس های ریلکس نعنایی
طعم تورامی داد
نیستی و
بادمی کنم و
خیالم؛
تو؛
نعنا؛
ریلکس
یکجا می ترکد
.: Weblog Themes By Pichak :.