تاریخ : جمعه 89/1/27 | 5:51 عصر | نویسنده : مرتضی اکبری
نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه از آدم
نه آن لیلا ترین مجنون نه شیرینم نه فرهادم
فقط مثله تو غمگینم فقط مثله تو دلتنگم
اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم
بدون تو چه بیرنگم بدون تو چه بی تابم
گل عشق تو هستم شبنمم باش
دلم دنیای زخمه مرحمم باش
زدرد بی کسی قلبم شکسته
به شهربی کسی ها همدمم باش
تاریخ : شنبه 89/1/21 | 5:32 عصر | نویسنده : مرتضی اکبری
تاریخ : یکشنبه 89/1/1 | 8:5 عصر | نویسنده : مرتضی اکبری
سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زنند
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما…
کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟…
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
چون همیشه امیدوار
سال نومبارک…
.: Weblog Themes By Pichak :.