تاریخ : شنبه 93/4/7 | 1:58 عصر | نویسنده : مرتضی اکبری
گفتم عزیزم ؛ لطفا من تمام زندگیت باشم
گفتی نه و رفتی ولی
توتمام زندگی ام شده بودی و
می دانم تنها یک نفرتمام زندگی دیگری می شود و
دیگری می رود
من نداشته هایم را درتو یافتم وعاشقت شدم
تورفتی ومن با نداشته هایم تنها شدم
تورفتی و من باخودم تنها شدم
بو می دهد این نبودت ؛ بو می دهم درنبودت
حس مریضی را دارم که قرار است تمامش را به تمامش پیوند بزنند
تمامم بی حس شده وموفقیت این عمل ؛ پنجاه پنجاه است
درد خواهد داشت ؛ درد خواهد داشت ؛دردخواهد داشت
.: Weblog Themes By Pichak :.